دكتر يونس محمدي
عضو هيئت علمي سازمان مديريت صنعتي
شيوه زندگي شهري و مدرن، از بنياد و از جنبه هاي گوناگون، با موجودي به نام انسان طبيعي در تعارض و ناهماهنگي است. انسان كه خود جزئي از طبيعت است طي دويست سال گذشته، فضا و شرايط زيست خود را كه در زماني به غايت طولاني، خود را با آن سازگار كرده به شدت تغيير داده است. به طور قطع هدف اين تغيير و دگرگونيها به خدمت گرفتن علوم جديد براي راحتي و بهداشت و ارتقاي سطوح مختلف كيفي زندگي، روي سياره كوچك زمين بود. اما به موازات اين تغييرات، دانش محدود و كوتهنگري علمي، انسان متمدن را از آثار و پيامدهاي درازمدت تغيير در چرخه هاي حيات غافل نگاهداشته بود و تنها در چند دهه اخير بودكه به تدريج، زمزمه هاي تامين نيازهاي اوليه بشر از ديدگاهي راهبردي (باشگاه رم، 1970) به فريادهاي هشداردهنده نابودي تدريجي، فضاي حياتي انسان تبديل شد (فيلم مستند، الگور 2005).
شيوه زندگي شهري و مدرن، از بنياد و از جنبه هاي گوناگون، با موجودي به نام انسان طبيعي در تعارض و ناهماهنگي است. انسان كه خود جزئي از طبيعت است طي دويست سال گذشته، فضا و شرايط زيست خود را كه در زماني به غايت طولاني، خود را با آن سازگار كرده به شدت تغيير داده است. به طور قطع هدف اين تغيير و دگرگونيها به خدمت گرفتن علوم جديد براي راحتي و بهداشت و ارتقاي سطوح مختلف كيفي زندگي، روي سياره كوچك زمين بود. اما به موازات اين تغييرات، دانش محدود و كوتهنگري علمي، انسان متمدن را از آثار و پيامدهاي درازمدت تغيير در چرخه هاي حيات غافل نگاهداشته بود و تنها در چند دهه اخير بودكه به تدريج، زمزمه هاي تامين نيازهاي اوليه بشر از ديدگاهي راهبردي (باشگاه رم، 1970) به فريادهاي هشداردهنده نابودي تدريجي، فضاي حياتي انسان تبديل شد (فيلم مستند، الگور 2005).
اگرچه هنوز سود خرابكاران اصلي اين سياره و حيات انساني در تعارض با حق حيات نسلهاي آينده قرار دارد واين حيرت انگيز است.سودجويي به هر قيمت در سازوكار مسابقه جامعه مصرفي، با هيچ منطقي با زندگي جمعي و متكي بر دانش و ارزشهاي معنوي جامعه بشري، سازگار نيست و اگر عقل و اجماع جهاني درمهار آن سستي خود را ادامه دهد، خود و آينده خود را به مسلخ خود ساخته داروينسيم صنعتي خواهدسپرد. راه دور نرويم. به آمارها و نمودارهاي موازي مرگ و ميرهاي ناشي از آلودگي محيط زيست شهري كشورمان كه اين روزها (فصل پاييز و...) هشدارهاي مكرر آن را از رسانه ها مي شنويم توجه كنيم. گرم شدن كره زمين و به همريختگي فصلها، تنها در كشورمان در سال گذشته ميلياردها دلار خسارت ناشي از سرما و سيل و خشكسالي روي دستمان گذاشت.
بهداشت و سلامت شهروندان به گونه عام و كلانشهرنشينان به گونه خاص هزينه هايي به مراتب سنگينتر بر دوش جامعه در حال توسعه مان گذاشته است. اغراق در كار نيست. نه درآمدهاي نفتي و نه مالياتهاي لاغر نظام اجتماعيمان (در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته) در قد و قواره خسارتهاي زيست محيطي و سلامت و بهداشت و تامين اجتماعيمان نيست و در فرايند تغييرات جمعيتي - سني، در آينده نيز شرايط نامتعادلتر خواهدشد.افسردگي (استرس) به يك بيماري رايج و پرهزينه در شيوه زندگي مدرن تبديل شده است. در آمريكا و اروپا از هر سه نفر كارگر، يك نفر با افسردگي شديد روبهروست. هزينه بهداشتي اين افراد تا 46 درصد بيشتر از بقيه است (سومنتاي و فرس، 2003).*نيامدن و حضور نيافتن در سر كار، تعهد نداشتن به سازمان و كار، سستي و خطاي حرفه اي، مرگ و مير ناگهاني، تضعيف سيستم دفاعي بدن، بيماريهاي قلب و عروق، سرطانها، بيماريهاي تنفسي و آلرژي و بالاخره كم تحركي فيزيكي و پرخاشگري، همگي در اثر افسردگي، تشديد مي شوند.افسردگي تعريفها و علتهاي مختلفي دارد ولي هر روز صبح و بعدازظهر، زماني كه بيش از بيست دقيقه (آستانه تحمل فردي در راهبندان) و گاه تا يك ساعت در خيابانهاي كلانشهرمان به دام مي افتيم ياد اين تعريف مي افتيم كه: «افسردگي حاصل حالت درماندگي در برابر مشكلي است كه به آن دچار مي شويم»، غير از راهبندانهاي شهري كه در آن هر روز يكي دو بار در آن تمرين افسرده شدن را مي كنيم، عوامل استرسزا در محيط كاري و خانوادگي - اجتماعيمان كم نيستند، كه رويارويي با افسردگي و استرس، راهها و درمانهاي متعدد و پرهزينه اي دارند. از ميان رفتار درمانيهاي مرتبط با افسردگي، بدون شك تحرك فيزيكي، به ويژه ورزش و بازگشت به طبيعت جايگاه ويژهاي دارند و متاسفانه اين كيمياي معجزهگر، به بهانه ساختگي كمبود وقت در جامعه ما نهادينه نشده و براي بيتوجهي به آن بايد بهاي گزافي بپردازيم.صبح روز سيزدهم آذرماه زماني كه با فتح ظفرمندانه پيداكردن جاي پارك در محوطه سازمان مديريت صنعتي از اتومبيل پياده شدم، با صحنهاي غيرمتعارف روبهرو شدم. همكاران روابط عمومي - اداري و نمايندگي را با حلقه گلي ديدم كه به استقبال چهره جوان آفتاب خورده، فروتن و استوار دوچرخه سواري آمده بودند كه در سرماي آذرماه از نمايندگي سازمان مديريت صنعتي سنندج تا تهران را ركاب زده بود؛ پانصد و بيست كيلومتر. خودش را چنين معرفي مي كند:«بهروز باوفا هستم. دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت اجرايي سنندج. نماد اين اقدام ورزشيام اين است كه دانايي، تندرستي: مبناي توسعه اجتماعي. مي خواستم با اين اقدام نمادين يادآوري كنم كه با پالايش جسم و روان در كنار تحصيل، با رخوت بايد مبارزه كرد. بيست سال است كه ركاب مي زنم. در كنار شغلم در بيست و چهار كشور ركاب زدهام». با احترام و شوق رويش را بوسيديم و خوشامدش گفتيم.
به ياد شاخص بهرهوري نيروي كار در كشورمان افتادم و اينكه چگونه غافل هستيم از نيم ساعت ورزش در شبانهروز پراسترسمان و دنبالههايش فراتر از مشكل سي و پنج ساله حمل و نقل شهري تهران.به راستي مديريت تندرستي فرديمان به عهده كيست؟
No comments:
Post a Comment