Saturday, July 26, 2008

هنوز هم از ارتفاع نمي ترسم

گروه حوادث روزنامه همشهري – آزاده مختاري
ساعت 8/14 دقيقه سيزدهم خردادماه ، غلامرضا رفيعي ، كارگر آرماتوربند ساختماني در حال بستن ميلگرد روي يك ساختمان چندين طبقه بود.، كه ناگهان احساس كرد كفي از زير پايش خارج شده است و در همان لحظه از ارتفاع 25 متري روي مفتول هايي كه در زمين كار گذاشته شده بود سقوط كرد.
در اثر اين حادثه ، يك ميلگرد 18 ميلي متري آجدار از زير بغل سمت راست وي وارد بدنش شده و از سمت چپ فك وي خارج شد ، صحنه آنقدر وحشتناك بود كه هيچكس باور نمي كرد اين كارگر 30 ساله از مرگ نجات يابد.
مأموران امداد ونجات آتش نشاني و اورژانس ، در كمتر از 10 دقيقه خود را به محل حادثه رساندند و در حالي كه مأموران آتش نشاني ، براي انتقال بيمار شروع به بريدن قسمت بالاي ميلگرد كردند ، مأموران اورژانس با بستن نقاطي كه دچار خونريزي شديد شده بود ، اولين مراحل نجات غلامرضا را آغز كردند.
با بريده شدن ميلگرد ، بيمار كه ديگر از شدت درد از هوش رفته بود به بيمارستان آيت ا.. كاشاني اصفهان انتقال يافت تا در آنجا يكي از تخصصي ترين عمل هاي جراحي انجام گرفته و سايه مرگ از سر وي دور شود.
شرايط بحراني
بيمار كه به بيمارستان انتقال يافت در شرايط بسيار بحراني قرار داشت ، به همين خاطر وي بلافاصله به اتاق عمل انتقال يافت و تحت عمل قرار گرفت.
دكتر محمد مهدي نعمت ا... سرپرست تيم جراحي كه غلامرضا را تحت عمل جراحي قرار دادند در توضيح ماجرا به همشهري گفت : در اثر اين حادثه بيمار دچار جراحت شديدي شده بود كه منجر به آسيب ديدگي شديد وي در قسمت هايي از شبكه بازويي ، شريان سابكلاوين ، پايه عروقي گردن ، و وريد ژوگولر ، خلف تيروئيد ، مري ، كف دهان و فك شد. 11 نقطه حياتي بدن بيمار ، در اين حادثه آسيب ديده بود و با هر اشتباه كوچك امكان مرگ اين كارگر جوان وجود داشت ، با شرايط ويژه اي كه حاكم بود با همكاري اعضاي تيم جراحي ، تلاش براي نجات بيمار را آغاز كرديم. عمل جراحي 4 ساعت و نيم به طول انجاميد و در نهايت با اينكه اميد بسيار كمي وجود داشت كه بيمار از مرگ نجات يابد ، عمل با موفقيت به خاتمه رسيد. بعد از خاتمه عمل ، بيمار به بخش مراقبت هاي ويژه جراحي انتقال يافت و در حال حاضر وي در شرايط مناسب جسمي قرار دارد و تا چند روز ديگر با بهبود كامل بيمارستان را ترك خواهد كرد.
من از ارتفاع نمي ترسم
با او كه از نجات و زندگي دوباره اش بسيار خوشحال است ، تلفني گفت و گو كرديم.
دكترها مي گويند تا يك يا دو روز ديگر از بيمارستان مرخص مي شوم ، اين را غلامرضا در روي تخت بيمارستان مي گويد.
حادثه چطوري اتفاق افتاد ؟
خودم هم نمي دانم چه طوري اين حادثه رخ داد ، ناگهان احساس كردم كفي زير پايم در رفت و قبل از آنكه بدانم چه اتفاقي رخ داده است روي ميلگردي كه در كف ساختمان كار گذاشته بود سقوط كردم ، درد بود و درد.
آن لحظات چه احساسي داشتي ؟
درد تمام وجودم را فر گرفته بود ، دردي كه حتي نمي توانم توصيفش كنم ، حالا كه فكر مي كنم مثل اين بود كه يك نفر را زنده به سيخ بكشند ، هنوز هم وقتي ياد آن لحظه مي افتم درد در تمام بدنم مي پيچد.
فكر مي كردي زنده بماني ؟
زنده ماندنم تنها لطف خدا بود ، اصلاً باورم نمي شد كه نجات پيدا كنم و يك بار ديگر بتوانم همسرم و كودك 3 ساله ام را ببينم ، اما خدا خواست تا پزشكان مر از مرگ نجات دهند و دوباره بتوانم فرزندم را در آغوش بكشم.
بعد از اين حادثه شغلت را عوض نمي كني ؟ از بلندي نمي ترسي ؟نه ، سالهاست كه آرماتور بند ساختمان هستم ، اما اگر قرار باشد از ارتفاع بترسم كه نمي توانم كار كنم ، حالا هم اگر خدا بخواهد بعد از آنكه از بيمارستان مرخص شدم و بهبود يافتم دو باره سركارم بر مي گردم ، من ازارتفاع نمي ترسم.

No comments:

Post a Comment